vocab. واژه
synonyms مترادف
Arabic Plural
فعل
هم خانواده
100

استقبال

to welcome

100

(در) مقابل

(در) برابر / رودر رو

against , in front of

100

مسابقه

مسابقات

100

گل زدن

to goal ( a field goal)

100

روابط

رابطه، ربط، مربوط

200

بدرقه

to accompany someone/ to escort

200

عازم شدن

رفتن

to dispatch, to depart

200

ضربه

ضربات

200

رقابت کردن

to compete

200

تعادل

عدل، عدالت، معدل

300

میزبانی / به میزبانی

to host, hosted by

300

مقام

رده، رتبه

rank

300

مرحله

مراحل

300

صعود کردن

to rise, to go up, to climb 

300

موفق

موفقیت، توفیق

400

به میدان رفتن

To go to the field (of battle)

400

موفق شدن

(به) پیروزی دست یافتن

to succeed 

400

مقدمه

مقدمات

400

بروز دادن

to divulge, to blurt, arise, to become clear/known

400

حفظ

حفاظت، محفوظ، حافظ

500

به مَصاف رفتن

to face, to go up against, to compete with

500

مغلوب کردن / مغلوب شدن

 to defeat شکست دادن

to be defeated شکست خوردن

500

وزن

اوزان

500

ابراز (امیدواری/تاسف) کردن

to express (hope, sorrow)

500

اختصاص

مخصوص، مخصوصا، خاص