Synonymous مترادف
Verb فعل
Form Arabic plural
keywords واژه های کلیدی
Vocab واژه
100

بازداشت کردن

دستگیر کردن

100

دستگیر کردن

to arrest

100

جرم

جرایم

crimes

100

درگیری

conflict

100

دستور کار 

agenda 

200

مجروح

زخمی

200

بازجویی کردن

to interrogate

200

اختلاف

اختلافات 

disagreements 

200

سلاح

weapon

200

ردیابی

tracking

300

مصرف کردن

خوردن / استفاده کردن

300

اعتراف کردن

to confess

300

جراحت

جراحات

Injuries

300

مظنون

suspect 

300

شناسایی

identification

400

جان (خود) از دست دادن

مردن / فوت کردن / درگذشتن / به رحمت خدا رفتن

400

وارد عمل شدن

to take action/operation

400

مرحله

مراحل

stages

400

متهم

accused 

400

هماهنگی

coordination

500

به قتل رساندن

کشتن

500

مشخص گردیدن

to be known 

to become clear

500

ضربه

ضربات

stabs

500

قربانی

victim

500

مقامات قضایی

Judicial authorities