جمله را ترجمه کنید
متهم به جنایتش (جنایت خود) اعتراف کرد
The accused confessed his/her crime.
دستگیر کردن
to arrest
جرم
جرایم
متعدد
numerous
دستور کار
agenda
مظنون بازداشت شده بی گناه بود
the arrested suspect was innocent
وارد عمل شدن
to take action/operation
اختلاف
اختلافات
disagreements
سلاح
weapon
ردیابی
tracking
پلیس قاچاقچی مواد مخدر را دستگیر کرد
The police arrested the drug trafficker
درگیری / درگیر شدن
conflict, clash, fight
جراحت
جراحات
Injuries
مظنون
suspect
شناسایی
identification
ماموران پلیس فرد مجروح را به بیمارستان بردند
Police officers took the injured person to the hospital
بازجویی کردن
to interrogate
مرحله
مراحل
متهم
accused
هماهنگی
coordination
او موجب قتل عام هزاران نفر شد
He caused the massacre of 1000s of people
مشخص گردیدن
to be known
to become clear
ضربه
ضربات
stabs
قربانی
victim
مقامات قضایی
Judicial authorities